ببار باران
یادش را ببر
دستم را بگیر
خزانش را ببر
______________________
من آن ابرم که بی تو
خیلی دلش گرفته
از همین جایی ک هستم
تا جایی ک توانم باشد
دوست دارم بیادت در فصل پاییز قدم بزنم
تو چه میدانی آدم عاشق چ دردی دارد
زبانم میگیرد دستانم میلرزد
هیچ چیز جز تو یادم نمیاید
نفسم میگیرد میدانی
نفسم میماند
هیچ چیز شبیه تو نیست
وهیچ کس بجای تو نیست
و کاش میفهمیدی
هیچ حسی شبیه تو نیست
و این پایان زندگی نیست؟