سال ها منتظر آمدنت بودم
همین که دیدمت
دلم لبخندی زد و گفت
خودش است
همان متهم مورد نظر
دستش را بگیر
حال جمعه هایم را میدانی
غمگین ، مثل ماهی تنها در تنگ
وشاید کمی غمگین تر
دلگیر ، مثل غروب پاییز
و شاید کمی دلگیرتر
پریشان ، مثل موهایت
و شاید کمی پریشان تر