از داشتنی های دنیا
من یک دنیا بی توام
و یک دل عاشق که
یادی ازش نمیکنی
حیف باشد این دل من
اگر به سامانت نرسد
میسوزد این همه عشق
اگر به پای تو نرسد
بگذر و بیا
قدر تورا دل میداند و بس
زخمی ام
توی دلم خالی شده
نیمه جانی کمو بیش مانده
و نفسی ک بریده بالا می آید
چشم هایم خیره و من
هنوز بتو فکر میکنم
درد دارم
چرا ک کسی نیست حالم را بفهمد
و تو هم ک حالم را میدانی
خودت را دور میکنی دور
بیچاره دلم .......!
چه غریب افتاده است
میان این حجم از دلتنگی
همه ی ما یک دل داریم برای
دل دادگی و عشق
اما یک دل نه صد دل برای دلتنگی
صد دل برای گرفتن
صد دل برای درد کشیدن
صد دل برای پر کشیدن
و این یک بار دل چه ضریبی دارد
برای رنج کشیدن
خوشا مردن
خوشا یک بار مردن و خاک شدن
نه اینکه هرشب
خوابیدن و بیدار شدن