هوای پاییز

چیزی شبیه معجزه میخواهد دلم

هوای پاییز

چیزی شبیه معجزه میخواهد دلم

بغض جمعه

جمعه 

آلارم همان دلتنگی های انباشته شده است

که ما فراموشش کرده ایم 

حلال

گمشده ای دارم به نام 

عشق 

هرجا که باشد

حلالش نمیکنم 

 

عشق

عشق 

همان لبخندیست که موقع

فکرکردن به تو برلبم مینشیند

یا همان اشکی که از چشمانم جاری میشود

نه شاید عشق همان 

دردیست که سالهاست امانم را بریده 

دلگیر از همه ی آدم ها 

وبی قرار از همه جای دنیا

نیست

وقت دلتنگی 

کل دنیا میشود همان یک نفر که 

"نیست"

وجود

جا زد و رفت 

وجودش را نداشت 

ادم های درست زندگیت،  دلتو سرشار از شادی میکنن

اما ی ادم اشتباه کل زندگیتو سیاه میکنه

جا زد و رفت 

وجودش را نداشت 

ادم های ضعیف را برای کارهای بزرگ انتخاب نکنید

وسط راه تنهایت میگذارند 

 

 

پریدن

روزهای جمعه بدون تو 

چقدر بلاتکلیف و چقدر دلتنگ 

سخت میگذرد 

گویی بال پروازت را بسته باشند

اما وقت پریدن باشد

غم

غم تو 

هر روز در دلم بزرگتر میشود

بی همگان بسر شود 

بی تو  به سر نمیشود.

بی رحمی

ما ادم ها با از دست دادن یک نفر 

و ی حس و حال 

برای همیشه هم تنها میشیم 

و هم بی احساس

نابودی

دلتنگی هیچ حد و مرزی ندارد 

دور دور اما نزدیک نزدیک 

دلتنگی واژه نیست 

یک حقیقت است 

که درون تمام سلول هایت جای میگیرد

و شروع به نابودی میکند 

شب دعا

 

امشب شب دعا بود ومن

نذر کردم که دلش تنگ شود ،

شاید این غصه مرا کشت ولی

توبدان حال مرا پس از آن بی خبری